داستان ضامن آهو
مامان آهو مثل همیشه دنبال غذاست. بچهها هم تو لونه منتظرن و خوابهای قشنگقشنگ میبینن. اما یههو پای مامانآهو گیر میکنه و ای دل غافل! توی دام افتاده. اینجاست که یه چهرهی مهربون و نورانی نزدیکش میشه تا نجاتش بده. اما این آدم مهربون کیه؟ درسا که چشمهاش از دیدن این همه محبت و مهربونی برق زده. شما چی؟