داستان میو میو
توی یه مزرعهی قشنگ و سرسبز، گربهی بازیگوش و بامزهای به اسم میومیو زندگی میکرد. میومیو گربهی سفید و زیبایی بود که جز بازی به هیچی فکر نمیکرد. همه حیوونها میومیو رو دوست داشتن، ولی میومیو به اشتباه پرتوقع شده بود و انتظار داشت همه خواستههاش رو برآورده کنن. حیوونها تصمیم گرفتن به میومیو یاد بدن باید قدردان باشه، ولی چطوری؟ بیا با هم قصه رو بشنویم.