داستان 12-عیدی
اون روز هوا خیلی سرد بود. آسا و دلنواز و ریحانه داشتن از مدرسه به خونه برمیگشتن که یهو همکلاسیشون، لیلا رو دیدن. لیلا کاپشن به تن نداشت و حسابی سردش شده بود. بچهها خیلی ناراحت شدن و تصمیم گرفتن به دوستشون کمک کنن، ولی چطوری باید این کار رو میکردن؟